خیلی وقتها سؤالاتی برای ما پیش میاد، خواست من یا خواست خدا؟ حرف و نگاه مردم یا خواست و ارادهی خدا؟ من باید کاری کنم یا خدا؟ من میفروشم یا خدا؟ سؤالات مهم و قشنگی هستند که اگر به یک نکته پی ببرید، تمام جوابها به سراغتون میاد. وقتی شما طبق خواست و ارادهی خداوند عمل میکنید، وقتی شما در مسیر خداوند قدم بر میدارید، وقتی شما طبق قوانین کائناتی و الهی زندگی میکنید، وقتی شما با توکل به خداوند میفروشید و او رو در هر لحظه در نظر میگیرید، وقتی برای رضای خدا خدمت میکنید، کار میکنید، زندگی میکنید، پس در حقیقت خواست خودتون، رفتار خودتون، اعمال خودتون رو غرق در خواست الهی کردید! دیگه فرقی نداره! خداونده که داره کار میکنه! خداونده که میفروشه! وقتی خواست شما طبق خواست خدا باشه پس همه چیز سر جای خودشه و خداییه! میبینید، تضادی وجود نداره، ما و اویی وجود نداره، همه چیز خودشه و تنها کاری که ما باید انجام بدیم، اینه که همراستا با خواست و ارادهی او قرار بگیریم. بهتر بگم اگه خودمون رو دور نکنیم، خلاف مسیر حرکت نکنیم و بر خلاف خواست و ارادهی او عمل نکنیم، منم منم نکنیم و بین خودمون و خداوند سد ایجاد نکنیم و دستمون رو از دست او جدا نکنیم، همه چیز سر جای خودشه! برای همینه که خداوند در کتاب آسمانی میگه هر خیری هست از جانب اوست و هر چیزی غیر از اینه در واقع جاهاییه که ما وارد میشویم و سد و دردسر برای خودمون ایجاد میکنیم!
۱- نتیجهی عمل طبق خواست و ارادهی خداوند و قوانین کائناتی و الهی در زندگی شما چه بوده؟
۲- تجربهی شما از عمل بر خلاف خواست خدا و قوانین کائناتی و الهی چی بوده؟
خدا گفته پشت سر کسی حرف نزنید و اینو من عمل نکردم که به نزدیکترین کس گفتم بعد مدتی مشکلی پیش اومد تمام حرفا برملا شد جز خجالتی و ابرو ریزی چیزی نداشت پس این خلاف خواست خدا بود .