امروز با شما از «خودمحوری» صحبت میکنم. خودمحوری یعنی دنیا و هرچه در آن است را طوری ببینیم انگار که همه حول محور من میچرخند. همه چیز رو از نگاه خودم ببینم و این نگاه باعث ایجاد رفتارهای مختلفی میشه، حس همه چیز دانی، حس توانایی کاذب، ترجیح دادن خواستههای خودم به نیازهای مردم، نشنیدن و ندیدن سایرین و در نظر نگرفتن دیگران، نگاه تونلی و دیدن نقطهی انتهایی تونل که خواستههای خودمه (و ندیدن سایر افراد و مسائل) و صدها رفتار دیگه.
خودمحوری یکی از سدهای بزرگ مسیر رشد معنویه. لطفاً از خودتون بپرسید چقدر خودمحور هستم؟ چقدر جهان رو تنها از دریچهی افکار خودم میبینم؟ البته طبیعیه که هر کسی مقداری در وجودش خودمحوری داشته باشه، اما این میزان در افراد مختلف کم و زیاده و نکته اینجاست که بعد از تشخیص این خودمحوری با اون چه کنیم؟
در آموزهها بارها خدمت شما عزیزانم عرض کردم که ما در مسیر رشد معنوی با چیزی نمیجنگیم، خودمحوری هم همینطوره، ما این چاله و جای خالی رو با یک اصل معنوی ارزشمند پر میکنیم! اصل معنوی و زیبای مقابل خودمحوری: خدامحوری است. این به این معناست که به خواست و ارادهی خداوند توجه کنیم و از خودمون بپرسیم که خداوند هر چیز رو چگونه میخواد. خداوند رو محور جهان ببینیم و خودمون رو ابزاری کوچک در دستان سخاوتمندش ببینیم و تلاش کنیم خواست او رو جاری کنیم. وقتی با خدامحوری زندگی کنیم جهان رو میبینیم، اطرافمون رو میبینیم، به چشم خدمتگزار زندگی میکنیم و با این نگاه، نیازهای دیگران رو در نظر میگیریم و این مسیر، مسیر رشد معنوی است…
۱- خودتون رو چقدر خودمحور میدونید؟ تا امروز از خودمحوری چه آسیبهایی در زندگی تجربه کردید؟
۲- تجربهی زندگی خدامحورانه از نظر شما چگونه تجربهایست؟