امروز میخوام با شما از یکی دیگر از تلههای ذهنی و هیپنوتیزمی صحبت کنم. خیلی اوقات آموزههایی رو دریافت میکنید که بسیار قدرتمند و ارزشمند هستند، ذهن خیلی زود با یک ترفند هوشمندانه میاد و اول یک مهر تأیید میزنه و میگه بهبه عجب آموزهی زیبایی! بعد یک تبصره میاره: «اما در زندگی واقعی عملی نیست!». عجیب نیست؟! زندگی واقعی؟ مگه زندگی غیر واقعی هم داریم؟
امروز به عزیزی یک تکنیک و جهانبینی فوق قدرتمند رو هدیه دادم، پاسخ اول اظهار شگفتی بود و بعد گفت ولی تو زندگی واقعی که نمیشه! بهش گفتم: نمیشه؟! پس چرا این تکنیک رو در اختیارت گذاشتم؟! برای زندگیهای غیر واقعی؟!
اجازه بدید این تکنیک رو در اختیار شما هم بگذارم: در هر عملکرد و هر لحظه و تصمیم و انتخابتون از خودتون بپرسید: «در این شرایط، عشق چه میکند؟» و بر پایهی عشقی بی چشمداشت و الهی تصمیم بگیرید و عمل کنید!
الآن ذهن شروع میکنه! بهبه، عشق چه میکند؟ چقدر زیبا… ولی… و بعد از این «ولی» شروع میکنه به توجیه شما که در چیزی به نام «زندگی واقعی» نمیشود با عشق زندگی کرد.
تا به حال افراد فوقالعاده موفقی رو دیدید که زندگیشون شبیه دیگران نیست؟! اینها عدهی اندکی هستند که از این حقهی ذهن آگاه هستند و فریبش رو نمیخورند و در همین زندگی واقعی، تمام آموختههاشون رو به کار میگیرند!
در این آموزه مراقب بحث کمالگرایی هم باشید! هدفم این نیست که بگم قراره همه چیز کامل و پرفکت و بینقص باشه، منظورم اینه چیزی به نام زندگی واقعی و غیر واقعی وجود نداره، یک زندگی داریم و باید بهترین تلاشمون رو در بهکارگیری آموزههای ارزشمند انجام بدیم! مسئله بینقص بودن نیست، نقصها و بالا پایینها خودشون معلمان و تعیینکنندههای مسیرهای بعد ما هستند! مهم تلاش ماست، نتیجه رو خداوند تعیین خواهد کرد.
لطفاً مثالهایی پیدا کنید که آموزههایی رو شنیدید که فکر کردید در زندگی واقعی عملی نیست، اما کسانی هستند که عملاً دارن اون رو زندگی میکنند!
قبلا مثل پول در اوردن یا ماهیانه مثلا ۵۰ میلیون درامد ،که در واقعیت باور نکردم وگفتم کو ،چطوری ممکن ،ولی بعدا افراد رو دیدم که مبالغ را اصلا روزانه دارند کسب میکنند