خوب با شما از اشتیاق و عطش و استمرار صحبت کردم، امروز از یکی دیگه از این ابزارهای مهم رشد معنوی با نام «تسلیم» صحبت میکنم.
در ذهن اکثر ما کلمهی تسلیم با شکست مترادفه! اما در مسیر معنوی، معنایی برعکس داره، تسلیم عامل پیروزیه! تسلیمی که از اون حرف میزنم، یعنی نجنگیدن؛ نجنگیدن با چه چیزی؟ نجنگیدن با چیزهایی که ارزش جنگیدن نداره، نجنگیدن با چیزهایی که ارتباطی با ما ندارند، نجنگیدن با چیزهایی که نتیجهی جنگیدن با اونها جز سوزاندن وقت و انرژی نیست، نجنگیدن برای اثبات چیزهایی که نیازی به اثبات ندارند…
میبینید، اگر وارد چنین جنگهایی نشیم، انرژی بسیار زیاد و زمان ارزشمندی رو حفظ میکنیم و این وقت و انرژی رو میتونیم صرف مسیر رشد معنویمون بکنیم.
برای روشنتر شدن مفهوم تسلیم، ترجیح میدم با مثال برای شما عزیزانم مسئله رو بازتر کنم.
وقتی آموزهای رو از استاد، معلم یا راهنمای معنوی خودتون دریافت میکنید، دو راه دارید: با اعتماد به کسی که این آموزه رو داده، با اعتماد به اون آموزه، با اعتماد به احساس و شهودتون، شروع کنید به عملی کردن اون آموزه. در ابتدای راه از نتیجه اطلاع ندارید، حتی از پشت پردههایی که هر آموزه داره هم اطلاع ندارید اما تسلیموار شروع میکنید به عمل کردن به اون. اتفاقی که میافته اینه: هدفی که استاد شما از دادن اون آموزه و تمرین داشته عملی میشه و نتیجهای که به اون نیاز داشتید ظاهر میشه! با کمترین جنگ، اتلاف وقت و انرژی و درد!
حالا اگر تسلیم نباشید، ذهن شما شروع میکنه به مقاومت، آموزه رو زیر سؤال میبره، شما رو زیر سؤال میبره، معلم رو زیر سؤال میبره، شروع میکنه به من خودم میدونم و میتونم، شروع میکنه به نسخه پیچیدن، شروع میکنه به امروز و فردا کردن، شروع میکنه به پیدا کردن ماده و تبصره برای کنسل کردن یا تغییر اون تمرین و آموزه و نتیجه چی میشه؟ اگر به حرفهاش عمل کنید از غافله جا میمونید، دردهای ناخواستهی زیادی رو متحمل میشید، زمان رو از دست میدید و وقتی به جای اول برگردید (اگر فرصتش رو پیدا کنید) متوجه میشید که از دست دادههای زیاد شما و دردهایی که در طول مسیر تجربه کردید داره باز هم به شما پیام تسلیم میده!
مثال دقیقتری میزنم (و به خاطر بسپارید این مثال و شرایطی که خدمتتون عرض میکنم برای شرایط اون دو عزیز و اون زمان بود، لطفاً فقط درس تسلیم رو از این مثال بگیرید): سالها پیش به دو نفر از عزیزانم گفتم اولین شغل سالمی که سر راهتون قرار گرفت رو با هر شرایط مالی که پیشنهاد کردند قبول کنید! نفر اول تسلیموار به من و آموزهای که برای او داشتم اعتماد کرد، فردای اون روز رفت و در شغلی مشغول به کار شد، حقوقی که دریافت میکرد هم یک دهم حق طبیعیش بود! پس ظاهر ماجرا نامعقول، سخت و ناعادلانه است!
عزیز دوم شروع کرد به بالا و پایین کردن، این شغل اینطوره، اون درآمد اونطوره، بهانه پشت بهانه، شاید این کار بهتر باشه، شاید این درس رو بخونم بعد شغل بگیرم بهتر باشه، شاید شاید میدونم میدونم… برای این عزیز هیچ اتفاقی نیفتاد. ظاهر کار از بیرون این بود که صحبتهای عزیز دوم هم منطقیتر بود! شغل پر درآمدتری میخواست، شرایط بهتری میخواست!
حالا راز پشت پرده و نتایج رو هم برای شما میگم: این دو عزیز در ارتعاش پول و شغل نبودند. من که با قوانین ارتعاشی و کائناتی آشنا هستم، میدونستم این عزیزان به تغییر ارتعاش نیاز دارند! از طرفی طبق آموزههایی که دیده بودند، این عزیزان نیاز داشتند که در زندگی و شرایط واقعی تک تک آموزههاشون رو اجرایی کنند، آموزههایی مثل صبر، دقت، پشتکار، احترام، صداقت و دهها اصل روحانی که آموخته بودند جایی در زندگیشون باید خودش رو نشون میداد و تقویت میشد و کجا بهتر از محیط کاری با شرایط سخت!
اما نتایج: نفر اول که با حقوقی یک دهم حقش شروع کرده بود، آنچنان با اخلاق و منش و بهکارگیری آموزههاش در کارش رشد کرد که در کمتر از یک سال چند برابر جایگاه عادی اون شغل رو به دست آورد! همه شیفتهی کارش شدند و خیلی زود علیرغم درخواست و پیشنهادات بهتر اون شرکت، با پشتوانهی این یک سال تجربهی عالی و روابط عالی که برقرار کرده بود کسبوکار خودش رو راه انداخت و مسیر و رسالتش رو پیدا کرد و به رشد مالی رسید.
و عزیز دوم: هنوز هم بعد از گذشت سالها داره دنبال پیشنهادات ذهنش از این شاخه به اون شاخه میپره… چیزی که از دست داده حدود هفت سال از زندگیش بود و چیزی که به دست آورد سردرگمی، درد و اتفاقات ناخوشایند بود!
خوب چکاپ امشب طولانی شد و فکر میکنم درسی که لازم بود از اون بگیرید رو گرفتید.
۱- آیا در مسیر رشد معنوی تسلیم هستید؟
۲- آیا مواردی بوده که به دنبال پیشنهادات ذهنتون رفتید و از نقطهی تسلیم خارج شدید؟ نتیجه چه بوده؟
۳- آیا مواردی بوده که تسلیموار در مسیر رشد معنویتون حرکت کرده باشید؟ نتیجه چه بوده؟
۴- آیا مبحث تسلیم برای شما کاملاً روشن شد؟ سؤالی دارید؟
اره تو همین دوره هم تسلیم وار دارمگوش میدم بعضی جاها و مطالبت تسلیم وار نه ،مقاومت دارم طبق باورهای خودم هست ولی واقعا ولی کلا باوردارم به این مسیر و این حرفا و زندگی کردن به این سبک و از خدای مهربان میخوام که همیشه در این ارتعاشات باشم
من تمام تلاشم رو میکنم که تسلیم باشم
بله یا اون مسیر رو کلا رها کردم یا نتیجه خوبی نگرفتم
بله طبق اون الگویی که بوده در سریع ترین زمان بهترین نتیجه رو گرفتم
بله
چطور میشه میزان تسلیم شدن رو بالاتر برد؟